-يک مرد پس از حل موفقيت آميز يک مشکل به
آساني قادر است با موفقيت بيشتر مجددا بر روي مشکلات ديگر متمرکز گردد .
هر مردي در ذهنش تعريفي از احساساتش دارد که اين تعريف در سايه دستيابي به
اهدافي همچون قدرت ، صلاحيت و کارآيي شکل خواهد گرفت .مردان و
زنان در باره موضوع شراکت در زندگي از اعتقادات متفاوتي برخوردارند ، زنان
از کار کردن در کنار هم لذت مي برند ، در حاليکه مردان دفتر شخصي شان را
بيشتر مي پسندند تا در آن به تنهايي بر تمامي امور کنترل داشته باشند .
-يکي از مسائلي که براي يک مرد بسيار حائز
اهميت است ، پشتکار او براي رسيدن به اهدافش مي باشد . يک مرد از اينکه در
امور مختلف خبره باشد به خود مي بالد ، خصوصا اينکه قادر به تعمير لوازم
بوده ، بر مشکلات پيروز شود و يا بتواند ر اه حلي براي آنها بيابد. مردان
از پند و اندرز گريزانند و نسبت به آن حساسيت دارند . شما مي توانيد به
آرامي و با نصيحت کردن ملايم يک مرد ، او را متوجه سازيد که امکان دارد در
برخي موارد خودش نداند بايد چه کاري انجام دهد و اصولا از عهده چه نوع
کاري بر مي آيد .
-اصولا مردها مشکلاتشان را به تنهايي حل مي کنند و فقط از کسي کمک مي خواهند که براي حل مشکلاتشان ارزش قائل باشند .
-پذيرفتن عشق واقعي مردي که سالروز تولد همسرش و يا سالگرد ازدواجشان را از ياد برده باشد ، براي زنان بسيار دشوار است .
-يک مرد پيش از آنکه بر عيوب ديگران متمرکز گردد ، بايد از معايبش آگاه شود .
-وقتي مردي بر روي مسئله خاصي متمرکز مي
گردد . تمرکز او کاملا هدفمند و کارآمد خواهد بود . همينطور امکان دارد
اين توجه بتواند چشمش را بر روي نيازهاي ديگر ببندد .
-وقتي مردي به غار تنهايي اش پناه مي برد ، از ميزان فاصله اي که بين خودش و همسرش ايجاد کرده ، اطلاعي ندارد .
-اگر زني به شوهرش اجازه ندهد تا براي مدتي در خلوت خود سير کند ، احساس دلتنگي مرد براي با هم بودن از بين خواهد رفت .
-عوامل اصلي بروز استرس در يک مرد جدايي ، نارضايتي و سکوت هستند .
-بعضي معتقدند که مردان از برقراري ارتباط
فقط به دنبال رابطه جسماني هستند ، اما حقيقت اين است که مردها در پي
رسيدن به عشق هستند و تنها راه دستيابي به آن را برقراري روابط جسماني مي
دانند .
اگر يک زن در مقابل تمايلات و نزديکي هاي
شوهرش ناز و عشوه کند ، تعجب او را بر مي انگيزد ، زيرا يک مرد هميشه به
دنبال فرصتي است تا بتواند همسرش را خشنود سازد .
-اگر زني در وضعيتي باشد که تمايلي به
برقراري رابطه جسماني ندارد ، شوهرش احساسش را به درستي درک نمي کند و
تصور مي کند که همسرش او را نپذيرفته است .
-يک زن مي تواند از طريق ارتباط با شوهرش ، بر احساسات متضادش غلبه کند و به او بگويد که از رابطه جسماني با او لذت مي برد .
هر چه يک رابطه بيشتر در عمق پيش مي رود ،
علاقه و سرعت مرد در برقراري روابط نزديک بيشتر ميشود . دراين زمان آن
مرد از خاطر برده است که دوستي را با حرکاتي آرام و مداوم شروع کرده تا
توانسته همراهش را برانگيزاند .
به هر صورت مردان هميشه نيازمند دريافت عشقند و عمده ترين نيازشان نيز عشق ورزيدن است .
زماني که اين احساس درون يک مرد سر مي کشد
که هيچ نوع نقش مثبتي در زندگي ندارد ، توجه به اطراف و برقراري ارتباط
برايش بسيار دشوار خواهد بود و وقتي هيچ کس به او احتياج نداشته باشد ، به
حرکت واداشتن او بسيار مشکل است .
هر گاه زني از شوهرش تقاضاي کمک و حمايت مي
کند ، احساس قدرت بر مرد چيره مي شود . اين تقاضا مرد را تشويق مي کند تا
تمامي تلاشش را در جهت بهترين بودن به کار گيرد .
مرد با فداکاري براي همسرش عشق را هر چه بيشتر احساس ميکند و اين احساس تفکر همسرش کاملا منحصر به فرد است را زنده مي کند .
يک مرد قادر است احساساتش را مستقيما عملي کند و وقتي زن از او سپاسگزاري مي کند، عشق مرد را به عرش خواهد رساند .
در صورتي که زني بتواند قدرداني اش را در
اعمال و رفتارش متجلي سازد ، شوهرش را کاملا مجذوب خواهد کرد ، زن با
سپاسگزاري نشان مي دهد که ارزش فداکاري مرد را درک کرده است .
وقتي مردي احساس کند همسرش به او اعتماد
دارد ارزش خودش را درک خواهد کرد ، اگر زن به اينکه مرد مي تواند ياور و
پشتيبانش باشد اعتماد کند ، به آن مرد قدرتي خواهد داد که بتواند به
بهترين شرايطش دست يابد .
مردها بايد احساس کنند که وجودشان در زندگي
زنها مؤثر و تاثير گذار است و هنگامي که يک زن به اقدامات مردي پاسخ مي
دهد ، عشق او رو به فزوني مي گذارد .
خانمها بايد بدانند که حتما نيازهايشان را
در مقابل شوهرشان بيان کنند؛ زيرا که مردها به طور غريزي ناخودآگاه خواسته
هاي همسرشان را نمي شناسند .
اگر مردي احساس کند بعضي از اطرافيان به او
نياز دارند، جذابتر به نظر خواهد رسيد ، اما در صورتي که مردي به ديگران
نيازمند باشد ، ساکت و خاموش خواهد شد .
اگر مردي نتواند در زندگيش جلوي انجام کاري
را بگيرد ، اين احساس به او دست مي دهد که اختيارش را از دست داده است .
اما در صورتي که مرد بداند به راحتي قادر است هر مسئله اي را نپذيرد ، با
تمايل هر چه بيشتر آن را خواهد پذيرفت .
اگر مردي را سرزنش کنيد و با صداي بلند با
او حرف بزنيد ، تنها چيزي که آن مرد مي شنود ، سخناني در باره عدم توانايي
اش در به انجام رساندن امور است و همين موضوع را سبب شکست خود در برابر
همسرش ميداند.
آقايان فقط از اين نکته شکايت دارند که چرا درخواستهاي همسرشان را مد نظر قرار داده اند .
مردها فکر مي کنند کارهاي کوچکي که انجام مي
دهند در برابر کارهاي بزرگي که انجام داده اند ، براي زنان از ارزش و
اهميتي برخوردار نيست .
آقايان بطور ذاتي مايلند تمامي انرژيهاي دروني شان را فقط بر روي يک مسئله بزرگ متمرکز کنند و اهميت مسائل کوچک را ناديده بگيرند .
بيشترين گله رنان نسبت به مردان در اين است که مردها به حرفهايشان گوش نمي سپارند .
مرد فکر مي کند زن با حرف زدن فقط به دنبال پيدا کردن راه حلي براي حل مشکلاتش مي گردد ، اما در واقع زن در پي همدردي است .
مرد پيش از حرف زدن ، ابتدا فکر مي کند که بر زبان جاري ساختن کداميک از احساساتش برايش سودمند است و بعد شروع به صحبت مي کند .
زماني که نيازهاي عاطفي يک مرد برآورده مي شوند ، او قادر است به آساني با تفاوتها و مخالفتهاي اطرافيان کنار بيايد .
اگر نيازهاي عاشقانه مردي مورد توجه و
احترام قرار نگيرد ، او به طور غريزي شمشيرش را از فلاف بيرون مي کشد و
تمام توجهش را بر اين نکته متمرکز مي کند که حق با اوست .
زن هرگز در مواقع شکست مرد نبايد از او انتقاد کند .
اگر خانمها از احساس مسئوليت در باره اشتباهات آقايان دست بردارند ، آنها با آزادي بيشتري خودشان را تغيير خواهند داد .
براي اينکه مردي مورد تاييد خودش قرار گيرد
، بايد عشق همسرش را به صورتي قابل پذيرش احساس کند. در غير اينصورت مرد
به حالت تدافعي اش ادامه داده و رفتارهاي مشابهي را آغاز خواهد کرد .