ماهيت نماز سخن گفتن با کسي است که همه هستي امان را به ما هديه داده است و  هميشه از لطف و محبت او  برخورداريم. ما که از هر کسي که عطش يک نياز ساده اي از ما را مثل آب به هنگام تشنگي و غذا به هنگام گرسنگي و آميزش در وقت ميل شديد جنسي بر مي آورد، احساس خوبي داريم و به او عشق مي ورزيم، چگونه است که از خدا که همه اينها را براي ما آفريده احساس خوب و لذت نمي کنيم و آنگاه که وقت نماز مي شود، با کسالت و بي ميلي به سوي نماز مي رويم و با غفلت و حواس پرتي و کراهت نماز مي گزاريم؟
اين سئوالي است که ممکن است، بسياري مطرح کنند. پاسخ آن در حد بضاعت اينجانب از اين قرار است:
* مشکل ما در ارتباط با خدا چند چيز است:

يکي آن که ما همواره غرق نعمت هاي الهي بوده ايم و لذا چندان احساس اعطاي آن را نکرده ايم. به همين رو وقتي نعمتي را از دست مي دهيم، مي فهميم که خدا چه چيزي را به ما داده بود و گرفت. اين زمان است که به ياد خدا مي افتيم؛ چنان که در قرآن آمده است:
وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى اْلإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَا بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ فَذُو دُعاءٍ عَريضٍ (فصلت،51)؛ و چون به انسان نعمت بدهيم، روي مي گرداند و به کناري مي کشد و چون بدي به او برسد، همواره خدا را مي خواند.
به همين رو گفته شده است، روزه بگيريد و به مساکين برسيد و از بيچارگان دستگيري کنيد. چنين اعمالي موجب مي شود، نعمت هاي الهي را درک کنيم. 

 

دوم، آن که خدا نعمت هايش را با واسطه مي هد. اگر اين طور بود که ما هر وقت چيزي را مي خواستيم، در غيب باز مي شد و نعمت به ما داده مي شد، روشن تر درک مي کرديم که خدا منعم ماست. اما اين طور نيست. ما تصور مي کنيم که اين خودمان هستيم يا اين ديگران هستند که به ما نعمت مي دهند. ما هيچ توجه نداريم که اگر نفسمان قطع شود، نمي توانيم به جريان بياندازيم و اگر ضربان قلبمان بايستند، نمي توانيم آن را به حرکت بياندازيم. ديگران هم مثل ما اين گونه عاجزند.
سوم، آن که خدا نامحسوس است. اگر خدا جسماني و براي ما قابل مشاهده بود، روشن تر وجودش را حس مي کرديم. ما ناگزيريم خدا را از راه آثارش بشناسيم. دست خدا را در طبيعت و جهان ببنيم. به شگفتي هاي جهان بنگريم و دقت کنيم که آيا مي تواند اينها خود به خود ايجاد شده باشد و کسي آن را پديد نياورده باشد و آيا مي تواند بي هيچ غرض و هدفي آفريده شده باشد؟
به هر حال، تا خدا براي ما محسوس و ملموس نشود، از سخن گفتن با او احساس لذت نمي کنيم و آن هم به اين است که تمام وجود ما اعم از قلب و زبان و همه جوارج ما به ياد خدا و در راه خدا فعاليت کند.
*‏ سخن کوتاه کنم و خيلي خلاصه عواملي را ياد کنم که مي تواند نماز را براي ما لذت بخش کند.
1. هميشه با وضو و دائم الذکر باشيم.
2. نماز را سر وقت بخوانيم و از وقت خود به تأخير نياندازيم.
3. با حال خستگي و دلمشغولي وارد نماز نشويم. قبل از نماز، مدت کوتاهي در جايي خلوت استراحت کنيم.
4. بي مقدمه وارد نماز نشويم و با خواندن نوافل و ذکر، خود را براي نماز واجب آماده کنيم.
5. معناي الفاظ و عبارات نماز را بدانيم.
6. در يک جاي خلوت و بي سر و صدا نماز بخوانيم.
7. کلمات نماز را شمرده و با توجه به معنايش ادا کنيم.
8. خود را در مقابل خدا احساس کنيم.
9. اذکار نماز را با صداي غُنَّه اي (تو دماغي) بخوانيم، به گونه اي که سر و سينه و تمام وجودمان بلرزد و خود را در نماز غرق کنيم.
10. آنچه از ادعيه که مناسب حال ماست و در حال ما تأثيرگذار است، مثل ادعيه خمس عشر با حال تضرع و گريه در تعقيبات نماز بخوانيم.
11. در شبانه روز حد اقل يکبار سعي کنيم، به ياد خدا گريه کنيم. براي اين منظور به مردن خود فکر کنيم. به اين که ما هيچ هستيم و بي اذن خود مريض مي شويم و مي ميريم. به گناهاني که کرده ايم. گاهي داد بزنيم. گاهي بر سر و روي خود بزنيم. گاهي به عيادت مريضي برويم. گاهي از ناتواني دستگيري کنيم. گاهي روزه بگيريم. گاهي به مساجد و مشاهد برويم. گاهي به قبرستان برويم. گاهي به ديدار مردان خدا برويم و خلاصه از هر فرصتي استفاده کنيم که قلبمان را نازک کنيم و اشکمان را  سرازير سازيم.
تا اشک نريزد، لذت نماز درک نمي شود. لينک مرتبط:‏ قطره هاي اشک جرعه هاي عشق
التماس دعا